بدون عنوان
عزیزم خییلی این لباس جدیدت که خاله ساناز برات خریده بهت میاااااااااااااااد گفت برات بزارم توی وبت تا دوست جووونات ببینن ...
نویسنده :
مامان سحر
2:45
بدون عنوان
عزیز دل مامان خیلی شیطون شده بهار من داره تلاش میکنه واسه چهار دست و پا رفتن ولی هنوز موفق نشده اخه یکم ترسو میترسه دستاشو جابجا کنه غذا هم که درست نمیخوری همش باید به زور بهت بدم اخه شیطون مامان این چه کارایی که میکنی امروزم که قلیونووو از دست مامان گرفتی که خودت بکشی کوچولووووو خجالت بکش ...
نویسنده :
مامان سحر
2:43
فظولی جدید بهاااااااااار
بچم عقبکی رفته بود گیر کرده بود زیر بوووفه حالا میخواست در بیااااااااد نمیتونست منو محمد هم تا اونجایی که میشد بهش خندیددددددددددددددددددیم ...
نویسنده :
مامان سحر
10:18
بهار در حال رانندگی خیلی جدی
بهار و دوست جونش آرش عزیز
آرش عزیز دو روز از بهار جونم کوچیکترههههههه قربونش برم که اینقدر دوست داشتنی عزیزم ...
نویسنده :
مامان سحر
2:04
عکس
بهاااااااااااااااااااااااار در حال فضولییییییییییی ...
نویسنده :
مامان سحر
2:01
عکس و بازم عکس
اینم بهار جیگری با کلاه گیس این لباسی هم که تن جوجه هست مال مامانش هست ...
نویسنده :
مامان سحر
1:59
غذا خوردن
عزیز دل مامان الان دو روزه که غذا خور شده الهی که مامان دور تو بگردهههه که اینقدر دوست داری و با اشتها میخوری عزیزم تا یکم قاشق رو دیر میارم سمت دهنت شروع میکنی به جیغ و فریاد زدن که زودتر بهت غذا بدم بوووووووووووووووووووووووووووس
نویسنده :
مامان سحر
1:56